چهارشنبه 5 تیر 1398
روز چهارشنبه مورخ 98/4/5 دورهمي گرم و صميمي تعدادي از دانش آموختگان 40 سال پيش (ورودي 58-57) دانشكده كشاورزي دانشگاه فردوسي مشهد، در محل آمفي تئاتر ابونصر هروي اين دانشكده برگزار شد.
هماهنگيها براي اين دورهمي از يك گروه واتس آپ شروع شد و دانش آموختگان از هر سه رشته اوليه دانشكده يعني زراعت، دامپروري و صنايع غذايي، اما غالبا دانش آموخته صنايع غذايي بودند. دانشجويان جوان، خجالتي و كم تجربه سالهاي دور، حالا گرد چهل سال فراز و نشيب زندگي و موفقيت هاي ريز و درشت كاري را يكجا با خود آورده بودند.
اين رخداد منحصر بفرد صحنه هم آوازي، همدلي، همزباني و همسخني بود، يادبود و يادماني از دوراني خوشايند و شكرين. واگويه هائي از افتخار و مباهات دوران شباب، پر از حال مساعد و موافق. ميهمانان اين نشست كه هميشه خود را مرهون ساحت دانش و دانشگاه ميدانند، با استقبال و التفات به دعوت همقطاران خود، در يك روز خاطره انگيز به دانشكده كشاورزي، خانه و سراچه ديروز و امروز خود آمدند و در ضيافت لطف و مهر و خاطره، نقشي مكرر به يادگار گذاشتند.
دل شان اما به يكباره جوان شد. برگشتند به همان دوران پر جنب و جوش دانشجوئي. چهل سال جوان شدند،
بي شيله پيله و ساده. بي هيچ نگراني. همگي يكدل. ديده بوسي ها و گپ و گفت هاي دانش آموختگان پيوند خورد به حضور اساتيد و كارشناسان و كاركنان قديمي دانشكده و معدودي از همكاران جديدتر در اين دورهمي. و حضور مغتنم رئيس دانشكده جناب آقاي دكتر نظامي. و چقدر چشمهايي كه تر شد و باز هم تر. اشك هاي شوقي كه چهل سال خشكيده بود. همه به نوبت گفتند. از خودشان، از زندگي شان، از تجربه هاي كاريشان. از تلاشها، از موفقيت ها، و گاه از خاطره ها.
لابلايش از دكتر پورآذرنگ و دختر نازنين اش، دكتر مسكوكي، مهندس محمد آبادي، مهندس موسوي كه همگي امروز مهمان ستاره ها هستند يادي شد و مگر ميشد فراموش كرد داغي كه همه را آتش زد. محسن جلاليان، دانش آموخته اي كه ناگاه پر زد و رفت.
رستوران زيتون ميزباني شايسته براي ناهار دورهمي شد. گشت سواره در پرديس دانشگاه براي بسياري دنيايي بزرگ و ناشناخته و متفاوت بود از چهل سال پيش. و ساعات آخر به ديدار از ساختمان قديمي دانشكده (محل فعلي دانشكده منابع طبيعي) گذشت. ديداري كه دوباره و چندباره هر گوشه اش چشم ها را خيس كرد.
بغل كردن ها، دست دور گردن ها و بوسيدن هاي آخر خيلي طولاني شد و دل كندن ها خيلي سخت.
ديدار بعدي؟ چهل سال ديگر؟
حتما نه، به همين زودي ها، با شماري بيشتر، با شكوه تر.
به اميد آن روز و دورهمي ديگري با سرمايه ها و محصولات گرانقدر دانشكده كشاورزي